قسمتی از مناجات شعبانیه

الهی! بشنو دعایم را، آن گاه که به درگاهت دعا می کنم؛ و صدای ناله ام ، هنگامی که تو را صدا می کنم؛
الهی! اکنون به سوی تو آمده ام. بیچاره ام و در برابرت ایستاده ام. امیدوارم، اگر چه در حال گریه و ناله ام.
الهی! با خبری از نهانم. خواسته هایم جاری شده بر زبانم. به دست توست فزونی و کاهش سود و زیانم.
الهی! همیشه نیکی تو به من می رسد در روزگار زنده بودنم. پس دریغ مدار نیکی خودت را از من به هنگام مردنم.
الهی! سرپرست باش در کارم . به فضل و عنایت خود که من گنهکارم.
الهی! پرده کشیدی بر گناهانم در دنیا. و من به پرده پوشی آن ها نیازمندترم در عقبی.
الهی! به کرم و جود تو امید دارم و عفو تو بهتر است از کردارم.
الهی! حاجتم را رد مکن ، امیدم را ناامید مکن.
الهی! اگر خواری مرا می خواستی، هدایتم نمی کردی و اگر رسوایی مرا می خواستی عافیتم نمی دادی.

گاه نوشت ها

هوس کرده ام مدادی بردارم و بیافتم به جون دیوار و تا میتونم روش خط خطی کنم و هر چی که دلم میخواد روش بکشم ، دلم میخواد مدادها همه رنگی را داشته باشه ، ایینجوری به هر رنگی نوبت میرسه که سهمی داشته باشه ..

بخشیدن و گذشت کار هر کسی نیست ، شجاعتی میخواد و روحی بزرگ که هر کسی نداره و بخاطر همین یک سرنوشت در جایی دیگر نوشته میشه و به ثبت میرسه ... میبینی چقدر راحت سر از جای دیگه ای در میاریم ... ؟ ادامه مطلب ...

چگونه خدا را بشناسیم؟

چگونه خدا را بشناسیم

  خدای خوب و واقعی

از معجرات الهی این است که ناپیداست و با وجود این قابل پرستش و ستایش است و برخی او را پیرمرد ریش سفیدی پنداشته اند که در آسمان ها بر تختی تکیه زده ، اما هیچ کس ادعا نکرده که او را به دیدة چشم دیده است . هر چند اثبات وجود خداوند در دادگاه حقوقی حقیقت محال است ، اما بیشتر مردم او را می پرستند و باور دارند . طبق آمار موجود 96 درصد مردم جهان به خدا ایمان دارند .

این موضوع ثابت می کند ، که خلاً عظیمی میان این باور و چیزی که اساس زندگی روزمرة ما را تشکیل می دهد ، وجود دارد . ماباید چاره ای برای از بین بردن این خلاً بیندیشیم . دلایل و مستنداتی که در دست داریم چیست ؟

آنچه به عنوان واقعیت مادی تجربه می کنیم ، در قلمرویی ناپیدا ، ورای زمان و مکان پدید آمده ، قلمرویی که با سکوت ادراک شده و با انرژی و آگاهی ، وجود یافته است . این منشأ ناپیدا در پدیده های موجود ، خود تهی و خالی نیست ، بلکه مشأ خلقت و آفرینش است . پدیده ای است که این انرژی را خلق می کند و سامان می بخشد و بوده های بی شکل و پراکندة ابرهای کوانتومی را به ستارگان ، کهکشان ها ، جنگل های بارانی ، آدمیان ، افکار ، احساسات ، عواطف ، خاطرات و خواسته های انسانی تبدیل می کند . ما در این کتاب خواهیم دید که امکان شناخت این وجود لایتناهی به صورت مجرد ممکن نیست ، بلکه باید با او همدل و یگانه شد . در این صورت است که افق ذهن ما به سوی واقعیت های تازه ای گشوده خواهد شد و ما خداوند را تجربه خواهیم کرد .

چون خداوند نامتناهی است ، خدایی او را به زنانگی یا مردانگی منسوب کردن نوعی عادت و درک انسانی است .

مهم ترین چیزی که باید به آن توجه کنیم این است که اگر خدا وجود دارد ، یعنی می توان او را تجربه کرد ، می توان او را شناخت . این نکتة بسیار مهمی است ، چون در هر صورت خدا ناپیدا و نامحسوس است واگر بارقه های وجودی او در این جهان مادی به چشم نمی خورد شاید برای همیشه ناشناخته باقی می ماند .

ما خدا را به صورت انسان مجسم می کنیم تا به این ترتیب با تشابه به خودمان او را بیشتر بشناسیم . پس در این صورت او همچون انسان خویشتندار و بی مهری بوده باشد ، که با وجود ملاحضة عشق پرشور ما این طور خود را از ما پنهان می کند . چه عاملی ما را به نیک خواهی و مهرورزی موجودی معنوی مؤمن کرده ، در حالی که تاریخ هزاران سالة ادیان ، سراسر کینه و خونریزی بوده است ؟

ما نیاز به الگویی جدید داریم ، طرح ساده و سه قسمتی که آورده ایم ، جوابگوی عقل سلیم ما در برابر دیدگاه ما از خداست . این طرح که بر مبنای واقعیت تنظیم یافته به این شرح است :

این طرح رد لایة فوقانی و زیرین خود چیز نازه ای ندارد . در این الگو هم ، خدا ورای جهان مادی و جدا از آن است . خدا ورای ما است ، وگرنه ما مثل کتاب آفرینش او را می دیدیم که دراطراف ما قدم می زند . فقط مرحلة میانی الگوی ما ، که مرحلة گذار نام دارد جدید یا نامتعارف است . مرحلة گذار به طور ضمنی به ملاقات خدا و انسان در زمینة مشترکی اشاره دارد . معجزه های به وقوع پیوسته در بینش معنوی ، فرشتگان ، روشن بینی و شنیدن ندای الهی ، همه پدیده هایی خارق العاده و دراواقع پلی بین این دو جهان اند . اگر چه همة اینها واقعیت دارند ، ولی در عین حال جزئی از نظام علت و معلول به شمار نمی روند . برای وجود معجزات و فرشتگان هیچ دلیل آشکاری نیست ، حتی بینش های معنوی هم ممکن است در هر مقطعی و بنا به دلایلی تأیید نشوند . ذهن منطقی ، سرسختانه و بر درک خود از بعد مادی جهان پای می فشارد .

تصور نمی کنم ، قدیسان و عارفان تفاوت چندانی با مردمان عادی داشته باشند . وقتی به فضای ملموس و واقعی که درآن قرار داریم دقت کنیم ، مرحلة گذار ذهنی به نظر می رسد ، این مرحله ای است که حضور الهی حس یا مشاهده می شود . هر رویداد ذهنی باید در مغز رخ دهد ، چون برای هر تجربة ذهنی میلیون ها سلول عصبی مغز فعالیت می کنند .

اینک جستجوی ما وارد مرحله ای شده است که وعده کرده بودیم :

واکنش الهی : نور و حضور الهی هنگامی واقعیت می یابد که آن را به پاسخی ذهنی تبدیل کنیم . من این مرحله را « واکنش الهی » می نامم . بینش معنوی ، الهام و مکاشفه ای اتفاقی نیست . اینها به هفت رویدادی که در مغز رخ می دهد مربوط می شوند . این واکنش ها بسیار بیشتر از باورهای شما وجود دارند ، اما همة آنها باعث ارتقای باورهای شما می شوند و مانند پلی میان جهان مادی و ماورای طبیعی ، که ماده هستی خود را از دست میدهد و روح پدیدار می شود ، قرار می گیرد :

واکنش جنگ یا گریز : واکنشی است که باعث می شود ما درمواجهه با خطر جان سالم به در ببریم . این واکنش به خداوند مربوط می شود ، زیرا می خواهد از ما محافظت کند . ما نیز به خداوند ایمان می آوریم چون می خواهیم باقی بمانیم .

واکنش فعال : این واکنش ابتکار مغز برای کسب هوبت فردی است . علاوه بر میل به بقا ، هر فردی در پی نیازهای « من ، مال من » است . این واکنش ، غریزی است و از این جا است که خدای جدیدی به وجود می آید ، خدایی که توانا و قادر است و قوانین و اصول در دست اوست . ما به این خدا روی می آوریم چون به کسب کردن ، رسیدن و رقابت نیاز داریم .

واکنش آگاهی غیر فعال : ذهن در حال فعالیت و استراحت ، وقتی به آرامش نیاز داشته باشد ، واکنش آگاهی غیر فعال را بروز می دهد . تمام بخش های مغز به طور متناوب در حال کار و آرامش است . جانشین آسمانی آن خدایی است که به ما آرامش می بخشد . او در لابه لای همة کارها و امور دنیایی به ما آرامش می بخشد ، ما را متوجة خدا میکند ، چون می خواهیم امور دنیای مادی « در این گیرو دار و کشاکش بی پایان » ما را غافل نکنند .

واکنش شهودی : ذهن در پی کسب آگاهی است ، « هم از درون و هم از بیرون . » دانش بیرونی ، عینی است ، اما علم درونی ، شهودی است . خدایی که به این واکنش پاسخ می گوید خدایی فهیم و بخشنده است . ما به او نیاز داریم تا بر حق بودن دنیای درونی ما گواهی بخشد .

واکنش خلاقه ک مغز انسان توانایی ابداع چیزهای جدید و کشف واقعیت های نوین را دارد . این نیروی خلاقه در ظاهر منشأ خاصی ندارد ، تنها پدیده ای ناشناخته است که ناگهان منجر به ظهور فکری جدید ، می شود . ما به آن الهام می گوییم و نقطة مقابل آن ، پروردگاری است که جهانو جهانیان را از نیستی خلق می کند . ما در گریز از سر گشتگی های مان از زیبایی و پیچیدگی های متداول هستی ، به او پناه می بریم .

واکنش اسرارآمیز : مغز به طور مستقیم با « بور » ارتباط برقرار می کند . همان شکل ناب آگاهی که در ما احساس شادمانی و موهبت پدید می آورد . این پدیده به شکلی مرموز متجلی می شود و خالق آن بسیار والا و متعالی است . او شفا می دهد و معجزه می کند . ما به این بعد خداوندی نیاز داریم تا اثبات کنیم ، که نیروهای ماوراء الطلبیعه در کنار واقعیت های ملموس و روزمرة مادی ، حضور دارند .

واکنش مقدس : مغز از سلولی بارور شده ، که هیچ پدیده ای چون نغز در آن نبوده و فقط ذره ای از حیات درآن بوده است به وجود آمده . اگر چه میلیادرها سلول عصبی از همان ذرةحیات منشأ یافته ، اما از نظر سادگی و بی آلایشی به همان شکل بکر و اولیه بوده اند . در برابر این واکنش خدایی ناب و خالص حضور دارد که جز خیر نمی خواهد . ما به اونیاز داریم ، چون بدون این سرچشمة پاکی و نیکی ، وجود ما بی پایه و اساس می شود .

این هفت واکنش در سفربی پایان انسانیت برای مان ضروری و مفید هستند و بناهای استوار دین را تشکیل می دهند . در مقایسة دو ذهعن با یکدیگر ، برای مثال موسی و بودا ، مسیح و فروید ، سن فرانسیس و مائو ، هر کدام از آنها دیدگاهی را نسبت به واقعیت مطرح می کنند وخدایی را متناسب با آن می ستایند ومی پرستند . هیچ کس نمی تواند خدا را فقط مختص به خود بداند . ما به تعداد تجربه های انسانی گوناگون ، اندیشه وباوی داریم . بی دینان نیاز به خدای خود دارند ، خدایی که حضور و وجود ندارد ، در حالی که در سوی دیگر پروردگار عرفان قرار دارد ، خدایی که عشق ناب و نور مطلق است . فقط مغز می تواند این دامنة گستردة خدایان را به خود جای دهد . ممکن است بی درنگ بگویید که این ذهن آدمی است که خدایان مختلفی درست می کند ، نه فقط مغز . من کاملاً با شما موافق ام ، اما در گذر زمان ذهن در خلق تمام این مفاهیم مقدم بر مغز عمل می کند . در حال حاضر مغز برای ما تنها راه مشخص ورود به ذهن است . در فیلم های کارتونی وقتی شخصیت فیلم فکر ، بکری می کند ، لامپ بالای سر او روشن می شود ، اما در زندگی واقعی این طورنیست . ذهن ، بدون مغز به همان اندازة خدا ناپیدا و نادیدنی است .

رسیدن به آنچه می خواهید

هفت مرحلة کامیابی

خدا نام دیگری برای آگاهی نامتناهی است . برای به دست آوردن هر خواسته ای در زندگی بخشی از این آگاهی لازم است و باید به کار گرفته شود . به عبارت دیگر خدا همیشه حاضر است . هفت واکنش ذهن انسان راه هایی برای جذب جنبه های الهی هستند . هر مرحله از کامیابی ، حقیقت الهی را درهمان مرحله به اثبات می رساند .

مرحلة ا : واکنش جنگ یا گریز
از طریق خانواده ، اجتماع ، حس تعلق و آسایش های مادی احساس کامیابی می کنید .

مرحله 2 : واکنش فعال
کسب موفقیت ، قدرت و مقام ، تأثیر بر دیگران و رضایتمندی های نفسانی دیگر به شما احساس کامیابی می بخشد .

مرحلة 3 :  واکنش آگاهی غیر فعال
با آرامش ، تمرکز ، پذیرش فردی و آرامش درونی به کامیابی می رسید .

مرحلة 4 :  واکنش شهودی
بینش ، همدلی ، رفع نیاز دیگران و بخشش سبب کامیابی شما می شوند .

مرحلة 5 : واکنش خلاقه
با الهام ، خلاقیت در هنر یا دانش ، اکتشاف و نوآوری به کامیابی حاصل می شود .

مرحلة 6 : واکنش اسرار آمیز
کامیابی شما با فروتنی ، عاطفه ، ایثار و فداکاری و عشق همگانی حاصل می شود .

مرحلة 7 : واکنش مقدس
شما با رسیدن به کمال و یگانگی با خداوند با کامیابی می رسید .

درک این نکته ، بسیار مهم ، است ، که روح همواره درجریانی پیوسته درگیر است . در هزارتوی ناپیدای روح بسیاری از رازها معنا می یابد . مثلاً این جملة معروف از وادها را درنظر بگیرید : « آنها که آن را دریافتند لب از سخن فرو بستند و آنها که لب به سخنن گشودند هیچ از آن نیافته اند » . در این جا راز در واژة « آن » پنهان است . اگر « آن » به معنای نوعی مکاشفه و شهود باشد ، ما در تمام زندگی تلاش می کنیم تا به فردی که به « آن » یقین دارد ، ایمان بیاوریم . اما اگر « آن » به معنا مکانی معود باشد ، آدمی توانایی رسیدن به آن را دارد ، یأس و ناامیدی بی معناست . بدون تردید آن مکان را خواهید یافت . « دربارة آن حرف نزنید ، پیش بروید ! » باید توصیة معقولی باشد .

4هفت مرحلة معجزه
معجزة آشکار شدن نیرویی وراء حواس پنج گانه است . هر چند تمام معجزات در مرحلة گذار روی می دهد ، اما در هر سطحی متفاوت است . به طور کلی معجزات بعد از واکنش چهارم و پنجم ذهن بسیار « فراطبیعی » می شوند . هر معجزه ای با روح رابطه ای مستقیم دارد .

مرحلة 1 :  واکنش جنگ یا گریز
معجزه ها شامل ، سالم ماندن از خطرهای بزرگ ، نجات یافتن از مرگ حتمی و محافظت های الهی می شود .

مرحلة 2 : واکنش فعال
معجزه ها شامل نوآوری های خارق العاده ، موفقیت ، مهار جسم و ذهن می شود .

مرحلة 3 :  واکنش آگاهی غیر فعال
معغجزه ها شامل : همزمانی ها . توانمندی های زاهدانه ، پیش آگاهی غیبگویی ، احساس حضور خداوند و فرشتگان می شود

مرحلة 4 : واکنش شهودی
معجزه ها شامل : ارتباط ذهنی ، ادراک فراحسی ، آگاهی از گذشته یا آینده و قدرت پیشگویی می شود .

مرحلة 5 : واکنش خلاقه
معجزه ها شامل : الهام الهی ، نبوغ هنری ، احساس کامیابی و سهولت دستیابی به خواسته ها ( برآورده شدن آرزوهای فرد ) می شود .

مرحلة 6 : واکنش اسرار آمیز
معجزه ها شامل : شفا بخشی ، تغییر و تحول های مادی ، تجسم و ادراک ماوراء الطلیعه و کارهای خطیر فراطبیعی می شود .

مرحلة 7 :  واکنش مقدس
معجزه ها شامل : شواهد درونی ، کرامات و اشراق می شود .